" این واپسین بشر، که ادعا می کند خالقش را کشته است و خود را به جای او گذاشته، بعد از این باید
جوابگوی خود باشد. اما این قاتل، خود در حال مرگ و نابودی است. این قتل پایان ِ کار ِ خود قاتل است."
"میشل فوکو "
ای نیچه به جرم ارتکاب به کدامین گناه خدا را کشتی ؟
ای داستایوفسکی چگونه در نبود خدا، هر کاری را مجاز شمردی ؟
ای فروغ چرا انسان را اینگونه خطاب کردی : انسان ِ پوک ......
انسان پوک ِ پر از......
و ای انسان ِ دیروزی، به کدامین علت،
ذهن ِ آیندگان را تهی کردی
مکان را نابود ساختی
زمان را خالی از معنا نمودی
اندیشه ها را سمت وسو بخشیدی
خدا را کشتی
بر اریکه خداوندی نشستی
و خود را شایسته حکمرانی دانستی ؟
و ای انسان ِ امروزی، به چه امیدی، خود را بر ذهن و اندیشه انسان ِ دیروزی سوار کرده ای ؟
و ای انسان ِ دیروزی و امروزی، بدان که خالقت، معمار اندیشه ی تو بود.
و من به دنبال مجالی برای اندیشیدنم، تا مرگ این " قاتل ِ مقتول " را به گونه ای دیگر رقم بزنم.
خدا دوست داره تماشا کنه
اون کارهاش عجیب غریبه
اون به انسان غریزه میده
اون این هدیه بسیار جالب و ارزشمند رو به انسان میده و اونوقت
فقط برای تفریح خودش....
برای نمایش تفریحی خودش که در کهکشان هاش اتفاق می افتن و واقعی هم هستن
اون قوانین رو در مقابل همدیگه وضع میکنه
این مضحک ترین چیزی هست که تا به حال اتفاق افتاده
مثل : نگاه کن اما دست نزن
دست بزن اما مزه اون رو نچش
مزه اون رو بچش اما قورت نده
و در حالیکه تو داری از این پا به اون پا می پری
اون داره چی کار میکنه ؟
اون داره بهت می خنده ، سر کارت گذاشته ، مسخره ات کرده
حالا ما اون رو پرستش کنیم ؟
..................................
قسمت هایی از رمان «وکیل مدافع شیطان»
نوشته " آندره نیدرمن "